ساناز و دوست پسر او را به ریخته گری شکارچی آمد.
زمان: 02:49
نمایش ها: 2651
آن مرد می آید به دوست خوب خود را و می گوید که او یک احضار به ارتش دریافت کرد. شما باید برای دو سال خدمت می کنند ، به دور از خانه و دوستان. دختر ناراحت و غمگین بود. مرد اطمینان که او خواهد شد همه حق و در یک جا از آسایش او بوسه دختر. بارها و بارها. و در حال حاضر آنها صیقل در رختخواب هستند, و او به طور کامل او را ارضا, از دست دادن بکارت خود را. او به او برخی از کلمات ملایم زمزمه, وعده داده است که زمان خواهد شد به دور بماند, اما او تنها در حال حاضر متوجه شده است که بدون آلت تناسلی خود او خواهد شد بسیار خسته. بنابراین او تلاش می کند تا برای زمان از دست رفته را ، تلاش تمام شمار ممکن است ، و پسر تا صبح اجازه نمی دهد.